و من دارم فکر میکنم چرا این زندگی داره تلخی بی پایان گونه ادامه پیدا میکنه؟ 

منبعی از نور و امید و پناه و مهربانی برای دیگران، و خسته و درمانده از زنده بودن...

موهای سفید زیاد و زیادتر میشن و احتمالا جوانی را پشت سر نگذاشته جوگندمی خواهم شد...

و افرادی که در عمق غم و درد من مینشینن و در رسوب بلاتکلیفی و بی‌چارگیم گیر می‌کنند با این جمله که "خیلی سخته، خدا درست کنه" حال مرا از این دور تسلسل به هم می‌زنند...

پایان تلخ گاهی زیباترین و مورد نیازترین سکانس یک زندگیست.